حال وهوای عید
بازم رسیدیم به ساعات شلوغی شهر و خیابونا وبازار و اما بازار نگو بلا بگو قیمتای آتیش بگو
من که ازاوایل اسفند ماه لباس دخملا رو خریدم چون حوصله ی رفتن بازار تو شلوغی با بچه ها رو ندار م .
فقط مونده کفششون که هنوز حوصلم نشده برم ،شاید فردا رفتم .
قیمت ها هم که باعث میشه کله ی آدم سوت بکشه یه شلوار کوچولو رو میگه "سی ونه هزار تومن "میگم خوب اقا بگو "چهل هزارتومن " یا اینکه مانتو رو میگه "نود وهشت هزار تومن "وازاین جور قیمتای کذایی من نمیدونم واقعا سطح خرید مردم بالا رفته یا به دوقرون یارانه نگا ه میکنن ویا .....
واما حکایت شیما خانم وحدیث گلی
شیما خانم دوهفته پیش به خاطر خط قشنگش انتخاب شده بود که بین مدارس ناحیه امتحان بده .
هفته ی پیش گفتن که بین کلاس سومیهای مدرسشون خطش وانتخاب کردن وهفته ی بعد امتحان ناحیه است .وامروز رفت وامتحان داد .
دعا کنید که برنده بشه به مسابقات استانی راه پیدا کنه .
اینم یه نمونه ازخطش که البته خیلی خوانا نیست :
واما حدیث خانم که هرچی ازایشون بگم کم گفتم
عزیز دلم داره روز به روز خانم تر وباهوش تر میشه وصدالبته شیطون تر
تو ریخت وپاش کردن خونه که باید رکوردش و توی کتاب گینس چاپ کنن
ولی مقابل به مثلم میکنه ..یعنی وقتی برنامه ی تمیز کردن اتاق وخونه دارم کلی ذوق میکنه ومرتب میپرسه که مامانی پس کی میریم تمیز کنیم ..انقدر میگه تا مجبور بشم برم وتمیز کنم .
واینکه من موندم با این همه اسباب بازی رنگ و وارنگی که داره چرا به وسایل خونه دست میزنه .یا به ابزارای باباییش دست میزنه یا به وسایل پلاستیکی وکاسه بشقابای کابینت دست میزنه وبا اونا بازی میکنه ویا با پشتیای خونه ،خونه سازی میکنه و کلی وسایل میاره که یه عالمه ریخت وپاشیدگی به همراه داره و
و و ..هرچی بگم تمومی نداره
بعضی کلمات رو هم انقدر قشنگ جابه جا میگه که همگی کلی ذوق میکنیم .مثلا میگه:(( مامان نسفم گرفت !))
تو خونه هم سه تا سوره ی قران( تو حید وکوثر و ناس )رو یادش دادم .خودش خیلی ذوق یادگرفتن داشت وزودی یاد گرفت البته میگه "قل وه الله احد "یا میگه " انا طیعانک الکوثر" ولی ما به همینشم راضییم .الانم دارم سوره ی فلق رو یاد ش میدم .
انقدر هم موهاش قشنگ وبلند شده که دلم نمیاد کوتاهش کنم .خیلی هم با شیما دعوا دارن وهرچی به شیما میگم مامانی این هنوز بچه است اصلا وابدا فایده نداره وحسابی باهم دعوا میکنن .
والان جدیدا حسابی به کامپیوتر وابسته شده وصبح هنوز چشاش ووا نکرده میگه مامانی کامپیوتر و روشن کن میخوام بازی کنم که من اصلا این حالت رو دوست ندارم وحرفش وگوش نمیدم وبعد انقدر کلیک پشت سرهم میکنه که کامپیوتر بدبخت هنگ میکنه وکلا هر چیزی و درحد اعصاب خوردکردن کلیک میکنه
خدا حفظت کنه مامانی که انقدر ناز وخوشمزه ای
لطفا ادامه ی مطلب
به به اینم شیطونک خانم که دم کنی رو کلاه آشپزی کرده
واینم مانتوهایی که واسه شیما خانمم گرفتم
واینم یه دست لباس حدیث خانمی که خودشون لطف کردن وپوشیدن
واما پیشا پیش عید و به همه ی شما دوستان عزیزم تبریک عرض میکنم وامیدوارم که امسال سال پر خیر برکت وشادی درپیش رو داشته باشید .
ممنون که با ما بودین