بدون عنوان
سلام دوستای نازینیم
ضمن عرض تسلیت به مناسبت رحلت رسول اکرم خاتم الانبیا محمد مصطفی (ص)وشهادت جانسوز حسن به علی (ع)وامام رضا (ع) امیدوارم که حال همگی شما و نی نی های نازتون خوب خوب باشه .
راستش دوبار پست جدید گذاشتم یه بارکه شیطونی یه آدم بزرگ باعث ازبین رفتن هرچی نوشته بودم شد ،یه باردیگه هم کلی دوباره مطلب نوشتم اندفعه کامپیوترمون هنگ کرد وهرچی نوشته بودم پرید
منم باخودم لج کردم وگفتم دیگه تا چند وقت نمینویسم ولی یکدفعه یاد شما دوستای خوب وبامعرفتم افتادم ودوباره دل وبه دریا زدم و مطلبم ونوشتم .
ازاینکه انقدر دوستای بامعرفتی دارم واقعا خدارو شکر میکنم .انقدر شما دوستای مجازیم
ودوست دارم که با اینکه دیر به دیر پست میذارم ولی سعی میکنم به همتون سربزنم .امیدوارم که هیچ وقت شما رو ازدست ندم .
امروز چه برف قشنگی اومد .کلی لذت بردم . آخه من خیلی برف وبارون ودوست دارم . (خیلی رمانتیک صحبت کردم منم خجالت کشیدم )
جونم بگه براتون که بالاخره ازماه دی خلاص شدیم .عجب ماه پردردسریه .همش امتحان وامتحان وامتحان آدم سرش سوت میکشه .
شیما خانم زرنگ ما که همه ی امتحاناتش وبا موفقیت پشت سرگذاشت و (خیلی خوب) گرفت .واما امتحانای خودم .ازبس نمره های قشنگی گرفتم میترسم چشم بزنید
راستش وبخواین ازاین آموزش جدید ابتدایی خیلی ناراضیم .آخه( خ خ) و(خ) و(ق ق) و(نیاز به تلاش بیشتر) م شد نمره اه اه اه آدم نمیفهمه بچش جزو زرنگا هست یا نیست . تازه حس
رقابت بین شاگردا ازبین رفته .یادم میاد واسه گرفتن نمره ی خوب خودم و میکشتم .
اصلا میدونید چیه کلا مملکت ریخته به هم .وای بزار دهنم وببندم تا خدای نکرده وارد بحث سیاست نشم .
حدیث گلی وشیما گلی رو که گفته بودم دوسه ماهه میبرم ژیمناستیک .شیما خیلی خوب پیشرفت کرده ولی حدیث خانم بااینکه خیلی باذوق میره ولی هنوز نتونسته حرکات رو خوب انجام بده .دائم بی حال بازی درمیاره .فکرمیکنم به خاطر کم خونیشه .
مربیش میگه که باید ازلحاظ تغذیه بهش برسم .به این فکر افتاده بودم که ازباشگاه موقتا بیارمش بیرون وکمی بزرگتر که شد دوباره ثبت نامش کنم .حالاتا ببینم چی میشه ..
می خوام یکی دیگه ازجملات قصار حدیث خانم رو براتون بگم .البته جملات این دخمل شیرین زبونم که تمومی نداره
حدیث خطاب به خاله آمنه :خاله آمنه ؟
خاله :بله خاله جون
حدیث :خاله ماشالا ماشالا خیلی بی تربیت شدم ها !!
خاله :
ای قربون دختر م بشم من که انقدر خوشمل صحبت میکنه .تازه هنوز بعضی کلمات رو نمیتونه
درست اداکنه مثل مرتب ومیگه (مترب) یا سفره رو میگه (سرفه )یا تخم مرغ ومیگه (تخم خورق)تازه یه چند تا دیگه رو خیلی فکر کردم یادم نیافتاد تو پست بعدی حتما مینویسم .
می خوام چند تا عکس از نی نیای حدیث وبچه گیای شیما براتون بذارم .امیدوارم که خوشتون بیاد .
راستی چند روز دیگه تولد داریم .اگه گفتین تولد کی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ای قربون حدیثم بشم.اینجا چهارماهه بود .نازی عزیزم
اینم که شیمای گل من که اینجا پنج سالش بود .
ممنون ازهمتون که باحوصله تا آخرش با ما بودین .
واین هم جمله ی آخرم