خرید عید
واااااااااااااااااااااااااااای چه خیابونای شلوغی
بالاخره امروز آخرین خرید عیدرو انجام دادم.یه کفش قرمز خوشکل وراحت برای وروجک خانم ویه کفش سرخابی رنگ ناز برای شیما خانمی.
انقدر خیابونا وپاساژاو مغازه ها شلوغه که آدم کلافه میشه اونم با بچه ی کوچولو..
من میگم اگه کسی قصد خرید برای عید داره ومیتونه قبل ازشلوغیا این کاروکنه خیلی بهتره ،چون هم قیمت اجناس دوبرابرمیشه ،هم مغازه ها خیلی شلوغه، نمیشه راحت خریدکنی.
حدیث موقع خریدغیراز گریه کردن وخسته شدن وکلافه کردن واذیت کردن من کار مفید دیگه ای انجام نمیده.
برعکس شیما ی نازنینم خیلی صبوری میکنه .تازه کلی هم مواظب خواهر جونشه که این ور واون ور نره . من معمولا حدیث وفقط تومواقع ضروری باخودم به بازار میبرم .
چون اصلا حوصله ی خرید ونداره .ولی کافیه اون وبذارم جایی که خیلی دوست داره ،مثل خونه ی داییش ، اصلا یادی ازمن نمیکنه ،تازه باکلی دردسر بایداون و ببریم خونه .
میگم راستی بیچاره باباها .من یکی که اصلا بابا مهدی جون رو تو لیست خرید قرار ندادم .تازه کلی هم گله وشکایت میکنم که چرا مثلا پول کم دادی (خداییش اصلا پول کم نمیده ولی ماخانم ها اگه این گله ها رونکنیم که شبمون روز نمیشه)یا زود نیومدی .
خلاصه میخوام این جمله رو ازته قلبم به بابا مهدی نازنین که همه ی زندگیش و وقف من و دخملاش کرده بگم:
بابایی خیلی دوست داریم .الهی که همیشه سلامت باششششششششششی
این گل های یاس خوش بو تقدیم به بابایی