سفری معنوی ونورانی
سلام مامانای عزیزو گرامی .حالتون خوبه .ممنون که خیلی هاتون ازغیبت من مطلع شدید و پیام های خصوصی وغیر خصوصی دادین .
شما عزیزان خیلی به من لطف دارین .
راستش بخواین من یه جای خیلی خیلی خوب و پاک ونورانی بودم . انقدرپاک که الان دوباره یادم افتاد اشک دلتنگی توچشمام جمع شد .
شاید تا الان متوجه شده باشید که کجا بودم .بله عزیزان من به شهرهای زیارتی عراق رفتم وآقا امام حسین (ع) من وطلبید .
سفر ما خیلی سریع و یکدفعه ای اتفاق افتاد . نمیدونم که چطور یکدفعه طلبیده شدم .
سفرما کوتاه اما پرخاطره و زیبا بود .
دخملای گلم رو هم با خودم بردم .تا اوناهم ازاین سفر فیض ببرن .
تواین سفرفهمیدم که رسیدن به کربلا واقعا کارآسونی نیست .حتی اگه راحت ترین راه رو انتخاب کنیم .
بماند که چه اتفاق هایی تواین سفر افتاد تا ما به کربلا وما به آقامون امام حسین(ع )رسیدیم .
واما سفرما :
ما ابتدا به نجف اشرف پیش آقا امام علی (ع)رفتیم .تا رسیدنمون به حرم شعر علی ای همای رحمت رو با خودم زمزمه وگریه میکردم .
یک شب آنجا وبعد فردا بعدازظهر به سمت کربلای معلا راه افتادیم تا شب جمعمون و تو حرم آقا ابا عبداله بگذرونیم .حتما شما عزیزان میدونیدکه شب جمعه کربلا خیلی ثواب دارد .
ودوباره فردا ظهر نیز به سمت حرمین شریفین امام موسی کاظم وجوادالائمه راه افتادیم .
وای خدای من چقد این بارگاه و صحن حرم کاظمین با صفا بود .آدم دلش نمی اومد که ازاونجا دل بکنه .
خلاصه تا فردا صبح اونجا بودیم و بعد به سمت سامراءراه افتادیم .
واما سامراء ،سامراء ،سامراء
امان ازغربت این شهرو غریبی این امامان .
چقدر این شهر ساکت و بی سروصدا بود .نه نشانه ای از وجود حرم و نه تابلویی ونه .....
به داخل حرم که رفتیم با یک حرم خراب روبه روشدیم . میگن خیلی این حرم قشنگ بوده .ولی به خاطر دو انفجاری که توسط افراد بیخداو تروریست انجام شده بود این حرم نورانی رو به خرابه تبدیل کرده بود .
تازه خیلیا مگفتن که الان به وضعیت خیلی خوبش رسیدین .اگرقبلا می اومدین چی میگفتین !!!!!
خلاصه عزیزان جای همه ی شما خالی .
حالا فهمیدین کجا بودم . راستی حدیث خانم هم تو این سفر خیلی اذیت کرد . بازم ازلطفتون ممنون .