شیما وحدیث من

حکایات آموزنده

1390/2/27 17:25
نویسنده : مامانی دخملا
3,056 بازدید
اشتراک گذاری

تغییر در زندگی .........

درزمان های گذشته، پادشاهی تخته سینگی رو دروسط جاده قرارداد وبرای اینکه عکس العمل مردم را ببیند ،خودش را درجایی مخفی کرد .

بعضی ازبازرگانان وندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت ازکنارتخته سنگ گذشتند .بسیاری  هم غرولند میکردند که این چه شهری است که نظم ندارد .حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و....باوجود این هیچ کس تخته سنگ را ازروی زمین برنمیداشت .نزدیک غروب، یک روستایی که بارش میوه وسبزیجات بود ،نزدیک سنگ شد .

بارهایش رازمین گذاشت باهر زحمتی بود تخته سنگ را ازوسط جاده برداشت وآن را کناری قرارداد.

ناگهان کیسه ای را دید که درزیر تخته سنگ قرارداده شده بود،کیسه را بازکرد ودرآن سکه های طلا ویک یادداشت پیداکرد.پادشاه درآن یادداشت نوشته بود که :

((هرسدومانعی درزندگی میتواند یک شانس برای تغییرزندگی انسان باشد))

تخته سنگ

 

فاصله ی نیکی وبدی ......................

پسرزنی به سفر رفته بود وماه ها بود که ازاو خبری نداشت .بنابراین زن دعا میکرد که او سالم به خانه بازگردد .این زن هرروز به تعداد اعضاءخانواده اش نان می پخت وهمیشه یک نان اضافه هم می پخت وپشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که ازآنجا می گذشت نان را بردارد.

هرروز مردی گوژپشت ازآنجا میگذشت ونان را بر میداشت وبه جای آنکه ازاو تشکرکند می گفت :((کار پلیدی که بکنید با شما می ماند وهرکارنیکی که انجام دهید به شما بازمی گردد.))

این ماجرا هرروز ادامه داشت تا اینکه زن ازگفته های مرد گوژپشت ناراحت ورنجیده شد .

او باخود گفت :

او نه تنها تشکر نمی کند بلکه هرروز این جمله هارو به زبان می آورد .نمیدانم منظورش چیست ؟

یک روز که زن ازگفته های مرد گوژپشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت که ازشراوخلاص شود .بنابراین نان اورا زهرآلود کرد وآن را با دستهای لرزان پشت پنجره گذاشت .اما ناگهان به خود گفت :این چه کاری است که میکنم ؟

بلافاصله نان را برداشت ودرتنورانداخت ونان دیگری برای مرد گوزپشت پخت.

مرد مثل هرروز آمد ونان رابرداشت وحرف های معمول خود روتکرارکرد و به راه خود رفت .

آن شب در خانه ی پیرزن به صدا درآمد .وقتی که زن دررا بازکرد ،فرزندش را دید که نحیف وخمیده با

لباسهایی پاره پشت در ایستاده است .او گرسنه ،تشنه وخسته بود درحالی که به مادرش نگاه میکرد

،گفت :مادر اگر معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم .

در چند فرسنگی اینجا چنان گرسنه وضعیف شده بودم که داشتم ازهوش میرفتم .ناگهان رهگذری گوژپشت را دیدم که به سراغم آمد.از او لقمه ای غذا خواستم واو تکه نانی به من داد وگفت :((این تنها چیزی است که من هرروز میخورم ،امروز آن را به تو میدهم زیرا که تو پیش از من به آن احتیاج داری ))

وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید .به یاد آورد که ابتدا نان زهرآلودی برای مرد گوژپشت پخته بود واگر به ندای وجدانش گوش نکرده بود ونان دیگری برای او نپخته بود ،فرزندش نان زهرآلود را میخورد .

به این ترتیب بود که زن معنای سخنان روزانه ی مرد گوژپشت را دریافت :

هرکار پلیدی که انجام میدهیم با ما می ماند

و نیکی هایی که انجام میدهیم به ما بازمیگردد

...........................................................

حرف های ماهنوز ناتمام .....

تا نگاه میکنی ...وقت رفتن است.

با زهم همان حکایت  همیشگی

پیش ازآنکه باخبرشوی

لحظه ی عزیمت تو نزدیک میشود .

آی ..........

ای دریغ وحسرت همیشگی

ناگهان چقدرزود

دیرمی شود .

قیصرامین پور

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (37)

مامان زهرا نازنازی
27 اردیبهشت 90 17:22
خیلی عالی بود

ممنون دوست خوبم


ممنون عزیزم
آزاده
27 اردیبهشت 90 18:36
خيلي زيبا بود ممنون خانومي
شيما جون و حديث جون خوبن ؟؟؟
هميشه شاد و موفق باشيد


خداروشکر به لطف شما دوستان خوبن .سلام خاله آزاده رو هم خیلی می رسونن .
ممنون .بهترین آرزوها هم برای شما
مامان فرشته
28 اردیبهشت 90 2:09
سلام عزیز دلم خوبین ؟
گلهات خوبن ؟
ممنونم از تبریکت
وای چقدر این دو تا داستانت قشنگ بود
یعنی بینهایت قشنگ بود
دستت درد نکنه گلم بوسسسسسس


سلام دوست خوبم .خداروشکر بادعای خیر شما خیلی خوبیم .
ممنون که سرزدی
مامان ماهان
28 اردیبهشت 90 8:02
خیلی زیبا بود ممنونمممممممممم بله پام و باز کردم
مامان ماهان
28 اردیبهشت 90 8:03
راستی من لینکتون کردم تا با هم بیشتر در ارتباط باشیم بوسسسس


ممنون عزیزم
مامان آوا
28 اردیبهشت 90 14:57
مرسی جالب بود......


خواهش میکنم عزیزم
سمیرا مامان سپهر
28 اردیبهشت 90 18:52
ملی (مامان نقطه )
29 اردیبهشت 90 1:09
سلام مامانه شیما و حدیث جوون
چه وبلاگه قشنگی دارین ، متاسفانه یادتون رفته بود برای من آدرس بگذارید من کلی گشتم تا ادرستون رو از وبلاگ مامانه فرشته پیدا کردم .


سلام عزیزم .خوش اومدی دوست جدیدم .ممنون که توفکرم بودی .شرمنده اذیتتون کردم .بازم سربزن
زينب عشق مامان و بابا
29 اردیبهشت 90 11:42
سلام مطلب جالبي بود
گلهاتون رو ببوسيد


شماهم دخمل لپ کشونیتون یه بوس ابداربکنین .باشه .......
مامان ماهان
30 اردیبهشت 90 23:18
خاطرم نيست توازباراني...ياکه ازنسل نسيم ...هرچه هستي گذرانيست هوايت،بويت...تومنو يادکني ، يا نکني ،من به يادت هستم






ممنون دوست نازنینم
مامان محمدجوادگل
31 اردیبهشت 90 14:37
سلام مامان شيما و حديث
خوبم اميدوارم شما و دختراي گلتون هم خوب باشيد.
ممنون كه به ما سر زديد. وبلاگ زيبايي داريد.
موفق باشيد.
با اجازه لينكتون كردم


سلام عزیزم .ممنون که شما هم سرزدی .منم با اجازه لینکیدمتون
عمو جونی
1 خرداد 90 3:17
زیبا بود فیض بردیم



خداروشکر
مامان ماهان
1 خرداد 90 22:48
سلام گلم خوبییییییییییییی


آزاده
1 خرداد 90 22:53
سلام عزيزم ... هنوز كه آپ نكردي ؟؟؟
آزاده
2 خرداد 90 13:51
میلاد فرخنده و با سعادت اسوه تمام عیار مکارم و قله رفیع فضائل، صدیقه کبری، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و بزرگداشت مقام زن و روز مادر را به شما دوست گلم تبریک میگم
سارا
2 خرداد 90 15:44
مادر ای معنی ایثار تو گل باغ خدایی
توی روزگار غربت با غم دل آشنایی
مینویسم ازسرخط مادر ای معنی بودن
مینویسم تا همیشه توئی لایق ستودن



روزت مبارک عزیزمممممممممم


روز شما هم مبارک مادر مهربان ودلسوز
مامان ماهان
2 خرداد 90 16:27
میلاد دختر نبوت ، همسر ولایت ، مادر امامت ، برشما مبارک باد . . .

روزت مبارک گلم


روز شما هم مبارک مامان ماهان عزیز
آبشار
2 خرداد 90 19:34
سلام
عیدتون و روزتون مبارک


سلام عزیزم عید شما هم مبارک
یاس
3 خرداد 90 0:31
سلام بر بانوی مهربانی ها هجران عزیزم...

میلاد با سعادت دخت نبی مکرم اسلام (ص) سرور بانوان بهشت ؛ فخر كائنات و ريحانه دلها ، فاطمه زهرا (س) را خدمت شما تبریک عرض می کنم....

ان شاالله که از محبان آن حضرت باشیم...

همانا ما کوثر را به تو اعطا کردیم، پس برای پرودگارت نماز بخوان و قربانی کن. (سوره مبارکه کوثر آیه 2-1) .....

روزن زن و روز مادر بر شما مبارک باد...

لحظاتی سرشار از شادکامی و بهروزی برای شما آرزومندم...

در پناه حق...



ممنون یاس مهربونم .این روز زیبا رو هم به شما دوست مهربانم تبریک عرض میکنم .
مریم
3 خرداد 90 3:21
سلام
روز مادر مبارک


سلام مریم خانم .برشما هم این عید مبارک
زينب عشق مامان و بابا
3 خرداد 90 12:46
سلام روز مادر مبارك


ممنون عزیزم .روز شماهم مبارک
مامان فرشته
3 خرداد 90 16:44
سلاممممممم عشق من خوبین ؟
جیگرهای خاله خوبن ؟
الهی قربون مامان نمونه و فداکار برم من
روزت مبارک باششششششششششششهههههههه عزیزترینم
بوسسسسسسسسس


وای مامانی خدانکنه .روز مادرو رو هم به شماکه داری با تمام وجودت مادرشدن رو حس می کنی هم تبریک میگم
مامان روژین
4 خرداد 90 1:35
سلام خانمی . ممنون از تبریکت . من هم روز مادر و روز زن رو بهت تبریک میگم .ان شاا... سالیان سال سایه ات بالا سر دوتا دختر گلت باشه . من لینکیدم شما رو .


سلام .ممنون بابت دعای قشنگتون
منم شمارو می لینکم
مامان الی
4 خرداد 90 10:31
سلام عزیزم چه وبلاگ خوبی داری
ممنون بابت تبریک و اینکه سرزدید
منم روز مادر رو به شما مامان گل و مهربون تبریک میگم بوووووووووس


سلام خانمی .خواهش می کنم نظرلطفتنون
بازم سربزنید
منم بوووووووووووووس
ملی
4 خرداد 90 11:08
مامانه شیما و حدیث مهربون
روزت مبارک
همیشه شاد و سالم و پاینده باشی



ممنون عزیزم .خوشحالم کردی که سرزدی
آزاده
4 خرداد 90 12:15
مامان محمدجوادگل
4 خرداد 90 12:21
عشق يعني مادر : صبر يعني يك زن : مهر يعني دختر : نور يعني خواهر : هر چه هستي عشق يا صبر : مهر يا نور روزت مبارك
مامان قندعسل
4 خرداد 90 14:26
سلام مامان مهربون روزت مبارک
خواهر زهرا
4 خرداد 90 14:53
salam khobi?rozet mobarak khanomi!!!man shomari link kardam!!upam do3t dashtid biaid



سلام عزیزم .ممنون منم با کمال میل شما رو لینک کردم .
حتما سرمیزنم .
rahim
4 خرداد 90 18:42
سلام وبلاگ جالبی داری ممنون میشم به ما هم سر بزنی با تشکر


سلام ممنون
مامان عسل و آریا
5 خرداد 90 13:16
سلام عزیزم.خوبی؟گل های قشنگم چطورن؟وبلاگ گل پسرم آپه عزیزم.میبوسم گل دخترام را


سلام ممنون عزیزم .دخملا هم خوبن .منتظرم باش .میام
سارا
5 خرداد 90 15:38
سلام گلم:
خوبی؟دخمل های گلت روببوس


سلام خانمی .ممنون عزیزم .بادعای خیر شما دوستان خوب خوبیم .منم بووووووووووس
ناني
5 خرداد 90 21:14
ممنون كه به ما سر زدين


خواهش می کنم
مامان روژین
6 خرداد 90 16:04
سلاااااااااااام. چه خبرها؟دخترها چطورند؟؟؟


سلام عزیزم .سلامتی دخملا هم خوبن .ممنون که تو یادمون بودی عزیزم
مامان عسل و آریا
7 خرداد 90 21:16
سلام عزیزدلم.خوبی؟خوشگلای خاله خوبن؟عزیزم من دانشجوام.شوهرم هم هنوز سربازی نرفته و انشالله قراره بره ارشد بخونه.بوووووووس


سلام ممنون که به فضولیم جواب دادی
مامان محمد مهدي
10 خرداد 90 14:33
سلام مامان شيما و حديث نازنازي...
مرسي از كامنتتون روي وبلاگ مهدي بهار مادر..خيلي خوشحال ميشم در مورد شما و دخمراي نازنينتون بيشتر بدونم..
راستي مطالب وبلاگتون خيلي به دل ميشينه..مخصوصا بيتهاتون در مورد دعا...


سلام مامان مهدی جون .خیلی خوشحالم کردی که به من سرزدی .
بازم بیا مارو فراموش نکن عزیزم
مامان سبحان
19 تیر 90 17:08